نقدی بر فیلم یک خانواده محترم
بسم الله الرحمن الرحیم
به جرات میتوان گفت «یک خانواده محترم» ساختهی مسعود بخشی، فیلمی سراسر سیاهنمایی و دروغپردازی از آنچه درون نظام جمهوری اسلامی ایران رخ داده است، میباشد.
یک خانوادهی محترم فیلمی در ژانر سیاسی اجتماعی است. فیلم نگاه تخریبگرایانهای نسبت به حاکمیت جمهوری اسلامی ایران دارد. داستان فیلم اینگونه آغاز میشود که جوان تحصیلکردهی روشنفکری به نام آرش که در پاریس مشغول به تحصیل است، قصد بازگشت به ایران و دیدن مادر تنهایش که در شیراز زندگی میکند را دارد. پس از بازگشت به ایران، مسائلی پدید میآید که موجب یادآوری خاطرات دردناک دوران کودکیش میشود. دورانی که در سکانسهای متعدد آنچنان سیاهنمایی شده است که حتی بسیاری از مخالفان نظام جمهوری اسلامی هم به آن انتقاد کردهاند.
استاد دانشگاه مدت زیادی است در خارج درس خوانده و بعد از بیست و دو سال به کشورش بازگشته است. حال مشکلات بسیاری پیشرو دارد. از عدم مجوز برای چاپ کتابش تا ناتوانی در خروج از کشور به دلیل مشکلات نظام وظیفه.
روند کلی داستان فیلم از دوران کنونی به صورت فلاشبک به خاطرات تلخ روزهای زمان جنگ باز میگردد. روزهایی که در آن برادر بزرگترش شهید میشود و این صحنه با تظاهر دروغین پدر در لحظهی شهادت وی ترسیم میشود. سپس به زمانی اشاره میکند که توزیع کوپن برنج تمام میشود و پدر درحالی به مردم از اتمام برنج خبر میدهد که صحنهی بعدی به انبار آمده و در انبار پر از کیسهی برنج فرزندانش را بخاطر پاره کردن کیسهها کتک میزند و آخرین تصویر این سکانس به چهره امام در حال سخنرانی کات میخورد.
در صحنههای دیگر این فیلم، پدر شخصیتی بسیار تند و خشن، خشکه مقدس و ظاهرفریب را دارد، دزدیدن کالای مورد نیاز مردم در خانه و انبار کردن آن از کارهای عادی اوست و با حاکمیت نیز ارتباطی کامل دارد.
این تصاویر سعی در تطبیق ویرانی کشور در سالهای جدید را با ویرانی بنیان خانوادهی انقلابیاش دارد. در ادامهی فیلم شبکهای مافیایی و قدرتمند که روابط مالی و اداری آن مبتنی بر فساد حکومتی است نشان داده میشود. برادر آرش شخصی است که با فضای دروغ و ریاکاری موجود در جامعه و سوءاستفاده از سهمیهی خانوادهی شهید قدرتی بیبدل را برای خود دست و پا کرده است.
این فقط صحنههایی از تصویرپردازی پدر است درحالیکه در ادامهی فیلم، زهره که نقش یک زن بهظاهر مذهبی را ایفا میکند، شکّاک است و بر روی نجس و پاکی حساسیت زیادی دارد. طوریکه لیوان آب را چند بار پر و خالی میکند، هنگام شستن زمین به شدت مشغول سابیدن یک موازییک میشود و وقتی آرش از او یک لیوان آب میخواهد، اجازه حضور او به آشپزخانه را نمیدهد.
در سکانس دیگری هم آرش به او می گوید فرزندان خوبی داری، پاسخ می دهد «خدا از سر گناهانشان بگذرد.» سپس شب با صدای بلند نوار، قرآن می خواند. طوریکه آرش و فرزندش بیدار میشوند.
صحنههای سیاه یک خانوادهی محترم در خصوص مسئولینی که در فیلم به نمایش درمیآیند نیز وجود دارد و اینها همه سعی در تخریب جامعهای را دارد که بحرانزده از جنگ بوده و با دروغ و ریا رشد کرده. و مملو از صحنههایی که امام مشغول سخنرانی و تحریک و تشویق به حضور در جنگ در بین مستمعین نوجوان است و نگرانی و ترس در چهره آنها هویداست. سپس داستان اینگونه است که صحنههایی که رزمندگان از شرمنده بودن امام خود در حال گریه بودند، به جای صحنه نگرانی آنها از جنگ جاخورده است. صحنه ای از چند صف از رزمندگان نوجوان که با نگرانی و احساس ناامیدی، مشغول خواندن گروهی دعای فرج هستند.
سکانسها آنقدر کثیف است که میتوان تنفر کارگردان را نسبت به جریان اسلامی جامعه دانست و به نوعی این فیلم را یک نوع عقدهگشایی از جامعه اسلامی دانست. فیلمی که میتوان به راحتی آن را ضددین، ضد واقعیت و ضد ایران دانست.
نکتهی عجیب و قابل تامل این فیلم، مجوز گرفتن آن از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. مسئلهای که بعد از پخش آن در جشنواره فیلم کن با واکنشهایی همراه بود. آنچنان که بازتابی چون این سخن نادر طالبزاده پیرامون فیلم داشت که گفت: من ابتدا احساس کردم سازندگان این اثر فیلم را ساخته و فرار کرده اند. یعنی احساسم این بود که فیلم را ساختند و همانجا در پاریس ماندهاند و به نوعی فرار کردند و به ایران برنگشتند.
طالبزاده در ادامه میگوید: پیشنهاد میکنم فیلم را با 1000 نفر از مردم از هر جناح و تفکر به نمایش بگذارید و ببنید آنها چه می گویند.
حال با بیان این مطلب میتوان گفت در فضایی که دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران دست به تولید فیلمهای ضد ایرانی و ضد اسلام میزنند، تولید اینچنین فیلمهایی در فضای جامعه و آن هم با مجوز، خیانتی بزرگ است به کشور و آرمانهای یک نظام و ملت. امید است که در آینده شامل تولید چنین فیلمهایی نباشیم.
عاقبت مغرب محو مشرق میشود