بسم الله الرحمن الرحیم
تلویزیون فرهنگی یا فرهنگ تلویزیونی
«برای چه
تلویزیون نگاه میکنیم؟»
در مواجهه با این سوال چه جوابی میدهیم؟ تلویزیون را برای
سرگرمی و اوقات فراغت نگاه میکنیم، تلویزیون را برای آموزش و یادگیری میبینیم یا
هر دوی اینها؟
آنچه مسلم است این است که تلویزیون صرفا جنبهی سرگرمی مطلق
نداشته و آنها که میگویند تلویزیون وسیلهی سرگرمی است یا خود را به خواب زدهاند
یا تا کنون به گفتهی خود فکر نکردهاند. البته در اینجا باید فراتر از این رفت و
گفت کسانی که تلویزیون را وسیلهی آموزش میدانند نیز در اشتباهاند. مارشال مک
لوهان که وی را به عنوان پدر علم رسانه میشناسند، در مقالهای در خصوص آموزش در
تلویزیون و سینما مینویسد:
«خصیصهی بنیادی چنین آموزشی، در این دورهی فردگرایی،
تجزیهی ماده و حتی زندگی به عوامل متشکلهی آن، به منظور تکثیر و تولید محصولات
متحدالشکل به میزان دلخواه است. به همین نحو «انسانهای متخصص هم به صورت عوامل
متشکله ماشین عظیم اجتماعی درمیآیند». در چنین نظامی هدف آموزش و پرورش، تربیت
متخصص است نه ترغیب جوانان به کشف و یادگیری.»
بدین ترتیب باید آموزش را از آنچه ما در مخیلهی خود به
عنوان «تعلیم و تربیت» میشناسیم، جدا کنیم. تعلیم و تربیت همان چیزی است که در
کودکی رو دفترهای خود آن را عبادت میخواندیم و حال با گفتن این مطلب میتوان واضحتر
به این امر پی برد که رسانهی مکلوهان، امری نیست که هدفی عبادی داشته باشد.
اما برگردیم به سوال خود، چرا به تلویزیون نگاه میکنیم؟
اگر فکر کنیم تلویزیون صرفا جنبهای سرگرم کننده دارد، پس آگاهیهای جمعی توسط
فیلمهای مستند، اخبار و برنامههای تلویزیونی که ساعات بسیاری از برنامهها را پر
کرده است چیست؟ و چرا در جهان امروز، تلویزیون، رادیو و رسانههای جمعی را سلاح
سرد میخوانند یا به آن لقب جنگ نرم دادهاند؟
بدیهی است تلویزیون وسیلهای سرگرم کننده نیست. حتی اگر
بخواهیم به برنامههای سرگرمی آن نیز نگاهی بیندازیم، جنبهی «ارسال پیام» از
فرستنده به مخاطب بیشتر است از یک سرگرمی برای پر کردن اوقات فراغت. باید با تاسف
این مطلب را گفت که از آنجا که تلویزیون صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ما در آن
سطح کیفی برای بررسی این امر نیست، باید به نسخههای شبکههای خارجی یا ماهوارهای
نگاهی کرد تا به ماهیت بیشتر این امر پی برد.
فیلمهایی که از شبکههای ماهوارهای فارسیزبان مانند
فارسی1 پخش میشود، به زعم مخاطبین جذاب و دیدنی است، سرگرمکننده است و خصوصا به
نظر میرسد، بینندگان خانمهای خانهدار این شبکهها بیشتر باشند. اگر محتوای پیام
این برنامهها واکاوی شوند، ماهیت آن را فقط در القای پیام توسط سازندگان آن میتوان
دید. پیام اکثر قریب به اتفاق آن، خیانت و خیانت در خانواده را شامل میشود.
تفاوت ماهوی برنامههایی نظیر «آکادمی موسیقی گوگوش» با
برنامههای تلویزیون خودمان در این است که تمام برنامههای شبکههای فارسی زبان یک
هدف مشترک دارند و آن «تغییر فرهنگ» جامعه ایران است. تغییری که با همراهسازی
مخاطب با شخصیتِ اصلی برنامه، چه مجری، چه بازیگر و چه خواننده و ایجاد دغدغه در
ذهن وی آغاز میگردد و این روند همراهسازی چنان نرم و آرام انجام میگیرد که هدف
پیام که تغییر فرهنگ باشد، در لایههای پنهان در ذهن مخاطب قرار میگیرد.
به همین دلیل است که اگر از کسی بپرسیم «آکادمی موسیقی
گوگوش» چیست؟ میگوید یک مسابقهی موسیقی که چند نفر در آن شرکت میکنند و یک نفر
به عنوان برنده اعلام میشود و از همین رو برایش تعجبآمیز است که این برنامه را
«دشمن» بخوانیم. چون ذهن مخاطب جامعه ما با «دشمن تا بن دندان مسلح»، «کافر حربی»
و لغاتی این چنینی پر شده است و چون برنامههای شبکههای فارسی زبان، عاری از
هرگونه افراطگرایی در القای پیام هستند، نهتنها قادر به تشخیص این امر نیست،
بلکه با گفتن هدف تغییر فرهنگ توسط این شبکهها، شما را به شک کردن در بدیهیات
متهم میسازد.
باید پذیرفت که تلویزیون روی ادراک و فهم بشر امروزی اثر
زیادی گذاشته است و جزء لاینفکی از زندگی مادی تمدن بشری امروز شده است. کودکان ما
ساعات خویش را با برنامههای تلویزیون هماهنگ میکنند و والدین آنان حتی ساعت خواب
خود را برای دیدن یک برنامه تلویزیونی به عقب میاندازند.
اگر بپذیریم تلویزیون، پیام است و پیام را طبق نظریه مکلوهان،
رسانه درنظر بگیریم، تلویزیون را میشود جعبهی جادویی تعریف فرهنگ برای مخاطب
درنظر گرفت. جای تاسف است که بعد از گذشت سی و پنج سال از انقلاب اسلامی، هیچ یک
از سینماگران و اهل تلویزیون فرهنگی مطابق با فرهنگ ملی و دینی ما عرضه نکردهاند
و آنچه امروز در تلویزیون ما پخش میشود، بار ناخودآگاه مخاطب را به خودبنیادی یا
سوبژکتیویسم این امر سوق میدهد که فرهنگ غربی را بپذیرد. زیرا ماهیت برنامههای
تلویزیونی ما اگر نگوییم بدتر از شبکههای فارسی زبان است، از آن کمتر نیست.
شمارهی بعدی و در ادامهی این مطلب، به این میپردازیم که
چرا برنامههای داخلی ما خود مروج فرهنگ غربی است.
مسیح مصطفوی، ماهنامه شماره 10 دشمن