روضه...
بسم الله الرحمن الرحیم
عزیز دلم...
شیری نداره مادر...
پیش تو آبروم رفت...
علی لایلای...علی لایلای...
آب به این بچه دادین؟
شیری نداره مادر...
ابیعبدالله لباس پاره کرد...
پیرهنم غارت شد...
الهی بمیرم...
شیری نداره مادر، پیش تو آبروم رفت
گوش بده خواهرت گفت، صبر کنید عموم رفت
پهلوون قصهها رفته که آب بیاره
.
.
.
خدای دریادلا دلو زده به دریا...
.
.
.
مگه چی شد که عمه اینقده بی قراره
از گوش هرچی بچه ست گوشواره در میاره
پ.ن: چقدر غریبی ارباب...
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۴۵ ق.ظ توسط منتظر
|
عاقبت مغرب محو مشرق میشود